عشق را معنا می کنم زیر باران
بدون چتر
خیس می شوم تا اعماق وجودم
می لرزم
تا عشق تر شود از افکارم
من چتر ندارم
قامتم خیس است، از شور، از عشق
هدیه می دهم تمام احساس تَر شده از وجودم
به دانه ای که خود می کارم در باغچه ی خیالم
آن روز را چه کسی مژده به تو خواهد داد؟
که در این شوره زار
باغچه ایست از خیال
که روییده در او
غنچه ای از احساس